دختر گلم آیدا

عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی درجهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن...

دختر گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان کی برام کاپشن می خری ؟ مادر به چشمان معصوم دختر نگاه کرد و گفت : هر وقت برف بیاد . دختر امیدوارانه به دانه های ریز برف نگاه کرد . گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان داره برف میاد بریم کاپشن بخریم ؟! مادر این بار به عکس پدر، روی تاقچه نگاه کرد و گفت : الان که داره برف میاد . باشه هر وقت بند اومد …………………………………… یادمان باشد در اوج خوشی، بنده ای را فراموش نکنیم که در شبهای سرد زمستان، تنها همراهش اندوه و سرماست...   ...

دختر گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان کی برام کاپشن می خری ؟ مادر به چشمان معصوم دختر نگاه کرد و گفت : هر وقت برف بیاد . دختر امیدوارانه به دانه های ریز برف نگاه کرد . گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان داره برف میاد بریم کاپشن بخریم ؟! مادر این بار به عکس پدر، روی تاقچه نگاه کرد و گفت : الان که داره برف میاد . باشه هر وقت بند اومد …………………………………… یادمان باشد در اوج خوشی، بنده ای را فراموش نکنیم که در شبهای سرد زمستان، تنها همراهش اندوه و سرماست... ...

سلام به گل روی ماهتون فردا عید قربان است و من و آیدا جیگر طلای من می خواهیم این عید بزرگ رو به همه مسلمانها تبریک بگیم عیدتون مبارک باشه و اونهایی که الان در خانه خدا هستن عزیزان عیدی ما یادتون نره   ایدا خانومی از الان مشخصه که ادم با خدایی است دیروز عصر خونه مادر بزرگش بودیم و باباجونش داشت برنامه عرفات را نگاه می کرد ایدا خانوم ما هم داشت با پسر خالش علی توپول بازی می کرد که برنامه تلوزیون شروع به پخش دعای   (لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد والنعمة لک والملک لاشریک لک لبیک) کرد باورم نمیشد آیدا هنوز یکسالش هم تموم نشده  ولی با یه حسی به تلوزیون نگاه می کرد و به این دعا گوش می کرد ک...

سلام به گل روی ماهتون فردا عید قربان است و من و آیدا جیگر طلای من می خواهیم این عید بزرگ رو به همه مسلمانها تبریک بگیم عیدتون مبارک باشه و اونهایی که الان در خانه خدا هستن عزیزان عیدی ما یادتون نره ایدا خانومی از الان مشخصه که ادم با خدایی است دیروز عصر خونه مادر بزرگش بودیم و باباجونش داشت برنامه عرفات را نگاه می کرد ایدا خانوم ما هم داشت با پسر خالش علی توپول بازی می کرد که برنامه تلوزیون شروع به پخشدعای (لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد والنعمة لک والملک لاشریک لک لبیک) کرد باورم نمیشد آیدا هنوز یکسالش هم تموم نشده ولی با یه حسی به تلوزیون نگاه می کرد و به این دعا گوش می کرد که باور کردنی نبود بعد از ت...

 پروردگارا خداوندا این روزى با بركت و میمون است، و مسلمانان در هر جاى زمین تو در آن اجتماع دارند، سؤال‏كننده، و خواهنده، و امیدوار و ترسنده حضور دارند، و تو ناظر در حوائجشان هستى، پس به جود و كرمت و آسانى مسئلتم نزد تو از حضرتت مى‏خواهم كه بر محمد و آلش درود فرستى  و خداوندا اى پروردگار ما، كه پادشاهى زیبنده توست، و سپاس حضرتِ تو را سزد، و خدایى جز تو نیست، بردبار و بزرگوار و مهربان و، داراى عطاى گسترده‏اى، و خداوند جلال و اكرام، و پدید آورنده آسمان‎ها و زمینى، هر چه میان بندگان مؤمنت قسمت كرده‏اى از خیر یا عافیت یا بركت یا هدایت یا توفیق طاعت، یا خیرى كه بر اهل ایمان انعام مى‏كنى، و به س...

پروردگارا خداوندا این روزى با بركت و میمون است، و مسلمانان در هر جاى زمین تو در آن اجتماع دارند، سؤال‏كننده، و خواهنده، و امیدوار و ترسنده حضور دارند، و تو ناظر در حوائجشان هستى، پس به جود و كرمت و آسانى مسئلتم نزد تو از حضرتت مى‏خواهم كه بر محمد و آلش درود فرستى و خداوندا اى پروردگار ما، كه پادشاهى زیبنده توست، و سپاس حضرتِ تو را سزد، و خدایى جز تو نیست، بردبار و بزرگوار و مهربان و، داراى عطاى گسترده‏اى، و خداوند جلال و اكرام، و پدید آورنده آسمان‎ها و زمینى، هر چه میان بندگان مؤمنت قسمت كرده‏اى از خیر یا عافیت یا بركت یا هدایت یا توفیق طاعت، یا خیرى كه بر اهل ایمان انعام مى‏كنى، و به سبب ...

کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را از نگاهش مي توان خواند اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!! بچه بوديم دل درد ها را به هزار ناله مي گفتيم همه مي فهميدند بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمي فهمه ...

کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را از نگاهش مي توان خواند اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!! بچه بوديم دل درد ها را به هزار ناله مي گفتيم همه مي فهميدند بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمي فهمه ...

ین بار می خواهم از تو بگویم از تو که در کرانه ی عالم،یگانه ای . از تو که به من عشق بخشیدی و آموختی دوست داشتن را . پروردگار من ! آنگاه که نام تو را بر زبان می آورم ،لحظه های غبار زندگیم آکنده می شود از شمیم خوش بودنت ! قلب بی تابم رنگ تو را می گیرد و وجودم سرشار از وجود توست . بی نیاز ترین ! آن هنگام که دست خواهشم را ملتمسانه به سویت دراز می کنم،خوب می دانم معبود من سخاوتمند تر از آن است که لطافت دست یاریگرش را از من دریغ کند . مهربانا ! آن زمان که می ستایمت و با تو سخن می گویم،حس غروری متواضعانه مرا به تو پیوند می زند .... پیوندی ناگسستنی تر از پیوند ماه و مهر . ...